نسخه وب اپلیکیشن پنجره

خانه علاقه‌مندی‌ها 0 اکانت

کتاب سرباز کوچک امام

خاطرات آزاده پر آوازه اسیر ۱۳ ساله جنگ تحمیلی مهدی طحانیان
موجود

کتاب «سرباز کوچک امام» خاطرات مهدی طحانیان از سال‌های اسارت در دوران نوجوانی در اردوگاه‌های رژیم بعث است. او در شهرستان اردستان اصفهان به دنیا آمد و هنوز سیزده سال بیشتر نداشت که تصمیم گرفت به هر شکل شده خود را به جبهه‌ها برساند و امر امام خمینی مبنی بر جهاد را اطاعت نماید. او در یک عملیات که با پات

+ بیشتر

توضیحات

کتاب «سرباز کوچک امام» خاطرات مهدی طحانیان از سال‌های اسارت در دوران نوجوانی در اردوگاه‌های رژیم بعث است. او در شهرستان اردستان اصفهان به دنیا آمد و هنوز سیزده سال بیشتر نداشت که تصمیم گرفت به هر شکل شده خود را به جبهه‌ها برساند و امر امام خمینی مبنی بر جهاد را اطاعت نماید. او در یک عملیات که با پاتک سنگین دشمن روبه رو شد اسیر می‌شود. برخلاف تصور خود و دیگران که گمان می‌کنند او با اسیر شدن کم خواهد آورد و مجبور می‌شود با دشمن همکاری کند او به یکی از اسطوره‌های مقاومت و صبر در میان اسرای ایرانی بدل می‌گردد. با وجود سن کم او نیز همچون دیگر اسرا زیر دست جلادان بی‌رحم رژیم بعث شکنجه می‌شود اما از آرمان‌های انقلاب کوتاه نمی‌نشیند و در چندین مصاحبه‌ای که توسط رژیم برنامه‌ریزی می‌شود نه تنها علیه جمهوری اسلامی تبلیغ نمی‌کند بلکه در بند اسارت نیز باعث تقویت و تایید کشور می‌شود. آن‌ها در اردوگاه نه تنها  در مقابل شکنجه و فشار روحی دشمن مقاومت می‌کنند بلکه سعی می‌کنند از فرصت اسارت استفاده کنند و در حوزه علم و تقوای خود را رشد می‌دهند. سرانجام این صبر جواب می‌دهد و او عزتمندانه و همچون قهرمانی اسطوره‌ای به خاک وطن و آغوش خانواده بازمی‌گردد.

در ادامه برشی از این کتاب را می‌خوانید:

کابل و صونده که به تن خیسمان می‌خورد، درد مغز استخوانمان را می‌سوزاند. این بدترین حالت کتک خوردن بود. صونده طوری روی تن برهنه و خیس بچه‌ها می‌خوابید که انگار قصد جداشدن نداشت. وقتی سربازها صونده را مجددا بالا می‌بردند تا ضربه بعدی را بزنند، انگار یک نفر دست می‌انداخت و پوست و گوشت و رگ و پی آن قسمت را می‌کند. پوست تنمان کمتر از چند دقیقه مثل یک تکه چرم، سیاه و کبود می‌شد می‌ترسیدم دست روی تنم بکشم؛ احساس می‌کردم پوستم مثل یک ورقه نازک و ورآمده می‌آید کف دستم. می‌دانستم جای صونده‌هایی که به تنمان می‌خورد تاول‌های آبداری درمی‌آید که داخلش پر از خونابه است و تا مدت‌ها اذیتمان می‌کند. ناخن انگشت‌های دست و پایمان هم حین کتک خوردن یکی یکی به هوا می‌پرید و در آبی که کف حمام جمع شده بود گم می‌شد. انگار چیزی به اسم قلب در سینه سربازهای عراقی وجود نداشت. جوری با حرص با چکمه‌هایشان در آب این طرف و آن طرف می‌پریدند و نفس نفس زنان بچه ها را می‌زدند که فکر می‌کردی با یک گروه جانی و قاتل طرف هستند.

مشخصات

دسته بندی :
کد کتاب : EP_5411
ناشر : پیام آزادگان
مولف :
قطع : وزیری
تعداد جلد : 1 جلد
نوع جلد : جلد نرم
تعداد صفحات : 690
نوبت چاپ : 6
سال چاپ : 1396
وزن : 800 گرم
وضعیت کتاب : دست دوم / در حد نو

نظرات کاربران

دیدگاهی ثبت نشده است.

کتاب به سبد خرید افزوده شد!

امکان افزودن تعداد بیشتر به سبد خرید وجود ندارد!