نسخه وب اپلیکیشن پنجره

خانه علاقه‌مندی‌ها 0 اکانت

یک کارآفرین سخت کوش سیلیکون والی، یک شخص محترم و تحسین ¬برانگیز در عصر مدرن شد. آیا این توصیفات برای شما آشناست؟ پر انرژی. کم خواب. یک فرد ریسک پذیر. به دور از افراد احمق. با اعتماد به نفس. کاریزماتیک. بدون حواس پرتی و متمرکز. بسیار جاه طلب. خستگی ناپذیر. مشخصا برای شما آشناست. این¬ ویژگی¬ها، مربوط به بیماری به نام هیپومانیا (جنون خفیف) می-باشند. جان گارتنر، روانشناس دانشگاه جان هاپکینز، در تحقیقاتش به این نتیجه رسیده که این مسئله اصلا اتفاقی نیست.

+ بیشتر

توضیحات

کارن آرنولد، محققی در دانشگاه بوستون، 81 نفر از شاگردان اول و دوم دبیرستانی را دنبال کرد تا ببیند که بعد از فارغ¬التحصیلی آن¬هایی که مسیر آکادمیک را دنبال می¬کنند به کجا می¬رسند.

95 درصد آن¬ها به کالج رفتند و با میانگین نمره 3.6 (از 4) فارغ¬التحصیل شدند. تا سال 1994، 60 درصد آن¬ها مدرک¬شان را دریافت کردند. مسئله¬ای که می¬توان به آن پی برد، این است موفقیت در دبیرستان، موفقیت در کالج را تضمین می¬کرد. امروز، 90 درصد آنان شاغل هستند و 40 درصد از آن¬ها در شغل¬های خوبی مشغول به کار هستند؛ با شرایط به خوبی کنار می¬آیند و به طور کلی زندگی قابل قبولی دارند.

اما چه تعداد از این شاگرد اول¬ها دنیا را تغییر می¬دهند؟ چه تعداد از آن¬ها دنیا را تحت تاثیر قرار می¬دهند؟ چه تعداد از آن¬ها کار مهمی انجام می¬دهند؟ پاسخ واضح است: صفر!

کارن آرنولد در مورد این افراد که بر روی¬شان تحقیق کرده بود گفت: "با وجودی که بیشتر این افراد مشغول به کار شده¬اند، اما اکثرشان در سمت¬ها و مقام¬های بالا نیستند و در واقع دستاورد زیادی ندارند." در مصاحبه¬ای دیگر گفت: "به نظر نمی¬رسد که این شاگرد اول¬ها کسانی باشند که تصویر جدیدی از دنیا ایجاد کنند، آن¬ها به سادگی وارد یک سیستم می¬شوند و در آنجا می¬مانند؛ نه اینکه آن سیستم را متحول کنند!"

آیا فقط این 81 نفر بودند که نتوانستند به عرش برسند؟ نه! تحقیقات نشان می¬دهد چیزی که باعث موفقیت بسیار دانش¬آموزان در کلاس درس می¬شود، همان چیزی است که موجب عدم موفقیت بسیار آن¬ها، در خارج از محیط درس است!

اما چرا افراد کمی هستند که هم در دبیرستان و هم در زندگی واقعی شماره یک باشند؟ دو دلیل برای این مسئله وجود دارد: اول اینکه مدارس به دانش¬آموزانی پاداش می¬دهند که هر کاری به آن¬ها گفته می¬شود، انجام می¬دهند. در مدرسه، نمرات ارتباط زیادی به هوش افراد ندارند. (برخی آزمون¬ها برای سنجش هوش افراد بهتر است.) با این حال، بر مبنای قوانین، نمرات یک شاخص عالی برای ارزیابی نظم شخصی، هوش و توانایی افراد می¬باشند. 

آرنولد در یک مصاحبه گفت: "در واقع ما به مطابقت و تمایل به همسو بودن با سیستم پاداش می¬دهیم." بسیاری از شاگرد اول¬ها اعتراف کردند که باهوش¬ترین دانش¬آموز کلاس نبودند، بلکه پر تلاش تر از بقیه بودند. برخی دیگر هم گفتند بیشتر تلاش کردند تا کاری که معلمان خواستند را به بهترین شکل انجام دهند و نه اینکه بهتر درس یاد بگیرند. بیشتر افرادی که تحقیقات بر روی¬شان انجام شد، در دسته¬ای با عنوان "شغل محور" قرار می¬گیرند. یعنی آن¬ها شغل خود را به معنی نمرات خوب می¬دیدند و نه یادگیری واقعی.

دومین دلیل، این است که مدارس به عمومی بودن پاداش می¬دهند و این یعنی درک بسیار کمی از عشق، علاقه و یا تخصص دانش آموز دارند. اگرچه دنیای واقعی دقیقا بر خلاف این است. آرنولد زمانی که در مورد شاگرد اول¬ها صحبت می¬کرد گفت: "آن¬ها از نظر شخصی و حرفه¬ای بسیار خوب هستند، اما هیچگاه به یک حوزه پایبند نبوده¬اند تا تمام عشق و علاقه¬شان را در آن بگذارند. و معمولا این راه برجسته شدن در دنیا نیست."

اگر بخواهید در مدرسه دانش آموز خوبی باشید و در عین حال علاقه بسیاری به درس ریاضی داشته باشید، باید تلاش کردن در آن حوزه را کنار بگذارید و با تلاش بر روی درس تاریخ، مطمئن شوید که در آن هم نمره خوبی می¬گیرید. چنین رویکردی که به دنبال رشد شما در همه عرصه هاست، باعث متخصص شدن شما نمی¬شود. اما در نهایت، تقریبا همه ما شغل¬هایی را بدست می-آوریم که در آن یک مهارت بسیار ارزشمند است و بقیه مهارت¬ها آنچنان مهم نیستند.

بطور مضحکی، آرنولد متوجه شد که دانش آموزانی که از یاد گرفتن لذت می¬برند، در دبیرستان با مشکل روبرو هستند. آن¬ها علایقی دارند که می¬خواهند بر روی¬شان تمرکز کنند و دوست دارند که در آن¬ها متخصص شوند؛ اما ساختار مدارس برای آن¬ها دست و پا گیر می¬شود. در همین حال، شاگرد اول¬ها و افرادی که در دبیرستان موفق هستند، شدیدا عملگرا¬ هستند. آن¬ها به دنبال اطاعت از قوانین و گرفتن نمره 20 هستند، نه اینکه مهارتی یاد بگیرند و یا چیزی را به خوبی درک کنند.

مدارس، بر خلاف زندگی واقعی، قوانین مشخصی دارند. زمانی که راه مشخصی نیست که بشود در آن حرکت کرد، افرادی که در دبیرستان موفق بودند، شکست می¬خورند. 

تحقیقات شاون آکور از دانشگاه هاروارد نشان می¬دهد که که میزان اطمینان به موفقیت در زندگی بخاطر نمرات مدرسه، به اندازه اطمینان به 6 آوردن هنگام تاس انداختن است. در تحقیقاتی که بر روی 700 نفر از میلیونرهای آمریکایی صورت گرفت، به این نتیجه رسیدند که میانگین نمرات آن¬ها 2.9 بوده که نمره پایینی است!

پیروی از قانون عامل موفقیت نیست، فقط باعث از بین رفتن اوج می¬شود – چه اوج خوب و چه اوج بد. در حالی که این مسئله معمولا خوب است و ریسک را از بین می¬برد، همچنین باعث از بین رفتن موفقیت¬های عظیم و دستاوردهای بسیار بزرگ می¬شود. چنین مسئله¬ای مثل این است که شما دستگاهی را در ماشین خودتان کار میگذارید که باعث می¬شود نتوانید بیشتر از سرعت 50 کیلومتر در ساعت بروید، با چنین کاری احتمال اینکه تصادف شدیدی داشته باشید به حداقل می¬رسد، اما از سوی دیگر نمی¬توانید رکورد سرعت دنیا را جابجا کنید.

پس اگر افرادی که مطابق قوانین پیش می¬روند موفقیت¬های عظیم بدست نمی¬آورد، پس این موفقیت¬ها نصیب چه کسانی می¬شود؟


مشخصات

دسته بندی :
کد کتاب : EP_3705
ناشر : انتشارات ایماد
مولف :
مترجم :
قطع : رقعی
تعداد جلد : 1 جلد
نوع جلد : جلد نرم
تعداد صفحات : 249
شابک : 978-600-97327-7-7
نوبت چاپ : 1
سال چاپ : 1399
وزن : 9 گرم

نظرات کاربران

دیدگاهی ثبت نشده است.

کتاب به سبد خرید افزوده شد!

امکان افزودن تعداد بیشتر به سبد خرید وجود ندارد!