کتاب شانس آوردی، موش کوچولو!

انتشارات سرو سیمین منتشر کرد:

قور! قور! قورباغه کوچولو مدت ها تمرین کرد.

بالاخره توانست درست و حسابی قور قور کند.

بابا قورباغه روی یکی از برگ های گل نیلوفر آبی نشسته بود. بابا قورباغه بزرگترین قورباغه ی توی برکه بود و بهتر از همه قور قور می کرد.

قورباغه های دیگر همه دور او حلقه زده بودند.

آنها از ته حلق با صدای خیلی بلند قور قور می کردند: اول تک تک و بعد همه با هم.

کواک! کواک! در این موقع مامان اردک با جوجه هایش کواک کواک کنان از راه رسید.

قورباغه ها همه توی آب شیرجه زدند، چون صدای مامان اردک مزاحم قور قور کردنشان شده بود.

مامان اردک وجوجه هایش خیلی زود لابه لای نیزارها ناپدید شدند. حالا دوباره قورباغه ها روی برگ نیلوفر آبی نشستند و آواز خواندن را از سر گرفتند.

پنجره بازار جامع آنلاین خرید و فروش کتاب