دانش تمرکز قدرتمند

زمانی دانشجویی خیلی مشهور شده بودم؛ اما متاسفانه، شهرت من نوعی نبود که بتوانم توسط آن، دیگران را تحت تاثیر قرار دهم یا حتی به آن افتخار کنم.

شهرت من بخاطر این بود که همه چیز را تا آخرین لحظه به تعویق می¬انداختم و در نهایت به هر نحو ممکن، تکالیفم را انجام می¬دادم. اگر بخواهم کمی دقیق¬تر این مسئله را مطرح کنم، باید بگویم: اگر قرار بود کاری را ساعت 9 شب تحویل دهیم، من ساعت 8:59 آن را انجام می¬دادم. من 48 ساعت قبل از ضرب¬الاجل نمی¬خوابیدم و به هر نحوی که بود آن کار را انجام می¬دادم. 

فقط یک بار موفق نشدم که در زمان مقرر کارم را تحویل دهم. آن کار هم، نوشتن مقاله¬ای در خصوص تاثیر تفکر کنفوسیوس در آسیا بود؛ هر چقدر تلاش کردم نتوانستم اراده خودم را برای انجام این کار جزم کنم. برای حل این مشکل، به یکی از دوستانم گفتم که فایل ورد کامپیوترم را خراب کند، تا من فایل را ارسال کنم، طوری که هیچ وقت برای استادم باز نشود. این باعث شد که یک شب دیگر هم وقت داشته باشم و پلک روی هم نگذارم تا آن را انجام دهم. 

اما زمانی که به سال اخر رسیدم، این عادتم جواب نمی¬داد؛ چون این استراتژی راه مناسبی برای تکالیف سخت و طولانی نبود، و هر چه بیشتر می¬گذشت، تکالیف سخت¬تر، طولانی¬تر و دقیق¬تر می¬شدند.

من می¬بایست راه¬های بهتری پیدا می¬کردم تا بتوانم واقعا تمرکز کنم؛ این باعث شد به فکرم برسد  که هیچوقت مهارت¬های لازم برای مطالعه را آموزش ندیده¬ام؛ بلکه همه امیدم به شب بیداری بود. زمانی که باید یک مقاله¬ی 50 صفحه¬ای از آموزه¬های فلسفی کارل مارکس می¬نوشتم،  فشار بسیار زیادی احساس می¬کردم؛ چون چیزی نبود که بتوانم در کمتر از یک هفته آن را به پایان برسانم. 

همان دوستم که عمدا فایل ورد کامپیوترم را خراب کرده بود، من را با مفهوم جدیدی به نام تکنیک "پومودورو" آشنا کرد. این تکنیک می¬گفت که شما باید 25 دقیقه شدیدا تمرکز، و بعد 5 دقیقه استراحت کنید. سپس این فرایند باز هم تکرار می¬شود، و ایده¬آل این است که این کار 8 بار تکرار شود. نتیجه¬ی استراحت¬هایی که به خودتان می¬دهید، بازدهی بسیار بیشتر شماست؛ اتفاقی که دقیقا برای من رقم خورد.

من موفق شدم که مقاله¬ام در خصوص کارل مارکس را زودتر از موعد به اتمام برسانم و بالاخره فهمیدم تحویل کاری زودتر از موعد و راحت خوابیدن، چه حسی دارد. این تکنیک ساده من را به این فکر انداخت که بفهمم چه چیزی باعث می¬شود انقدر همه چیز را به تعویق بیاندازیم و برای حل این مسئله باید چه کنیم. 

من همه¬ی تمرکزم را بر روی مبحث تمرکز گذاشتم و به مطالعه در خصوص دستاوردها، تکامل، زیست شناسی، اقتصاد رفتاری و هر چیزی که بتوانید به آن فکر کنید پرداختم. تمرکز محصول اراده و دیگر تمایلات ناخودآگاه ما است، بنابراین می¬توانیم بگوییم که تقریبا هر چیزی که به آن تمایل داریم، در آن نقشی دارد.

حداقل، این بهترین راه برای نزدیک شدن به این مسئله است. همانطور که می¬دانید، همیشه امکان¬پذیر نیست که مثل من در دوران دانشگاه، تمام شب را بیدار بمانید. زندگی واقعی این فرصت یا بهتر است بگوییم آزادی را به شما نمی¬دهد، بنابراین یادگیری چگونه تمرکز کردن، به معنای یادگیری بهترین توانایی برای رسیدن به همه خواسته¬هایتان است؛ تا بتوانید کارهای بیشتری را در زمان کمتری انجام دهید و البته به اهداف¬تان برسید.

زمانی که به این فکر می¬کنیم که از زندگی چه می¬خواهیم، معمولا خواسته¬هایمان فقط از طریق تمرکز و احتمالا کمی شانس به دست می¬آیند. تمرکز تقریبا عامل اصلی توسعه شخصی است، حتی اگر اسم¬های دیگری برای آن در نظر بگیریم.

من تک تک روش¬هایی که به صورت علمی ثابت شده¬اند و در این کتاب به آن¬ها پرداختم را شخصا استفاده کرده¬ام و نتایج فوق¬العاده¬ای گرفتم. اکنون از تمام آن¬ها استفاده نمی¬کنم اما همه-ی آن¬ها به نوعی روی من تاثیر گذاشتند. از همه مهم¬تر، اگر به من ایمان ندارید، به تحقیقات دانشمندانی که این تحقیقات را انجام داده¬اند ایمان داشته باشید.

این روزها در محل کار، افراد نمی¬توانند حدس بزنند که من بخاطر تحویل کارها چند دقیقه قبل از موعد، شهرت داشتم. من فهمیدم که تنها با چند تا از تکنیک¬های تمرکز که در این کتاب مطرح شده¬اند، می¬توانم همیشه کارهایم را زودتر از موعد تحویل دهم. البته، بهتر است که دیگر افراد این مسئله را نفهمند، وگرنه کارهای بیشتری را به من محول می¬کنند!

برای شما بهترین¬ها را آرزو می¬کنم. پیتر.